مقايسه اثرات خصوصيات فيزيکي و شيميايي خاک در رويشگاههاي طبيعي و دست کاشت تاغ
(مطالعه موردي حسين آباد غيناب سربيشه – بيرجند )
نگارندگان: عباسعلي محمودي۱، بهاره چكشي۲، علي اكبر رستاقي۳
۱-رئيس اداره جنگلداري- اداره كل منابع طبيعي و آبخيزداري خراسان جنوبي
۲- كارشناس ارشد مرتعداري- اداره كل منابع طبيعي و آبخيزداري خراسان جنوبي
۳- كارشناس ارشد جنگلداري- اداره منابع طبيعي و آبخيزداري
E.amil:alimahmoodi7@yahoo.com
چكيده:
هدف از اين تحقيق بررسي ارتباط بين طول تاج گونه تاغ و خصوصيات فيزيکوشيميايي خاک و مقايسه آن در رويشگاههاي طبيعي و دست کاشت تاغ است.منطقه مورد نظر در دشت حسينآباد غيناب واقع در ناحيه شرق بيرجند قرار دارد .پس از بازديد صحرايي،دو منطقه شامل تودههاي تاغ طبيعي وتاغ دست کاشت (به مساحت هر منطقه حدود ۲۰۰هکتار) و در مجاورت يکديگر انتخاب گرديد. در هر منطقه به استفاده از ترانسکت از خاک وپوشش گياهي نمونهبرداري شد .بر روي هر ترانسكت به فاصله هر ۱۰ متر يك پروفيل و به عمق cm50 حفر و از دو عمق ۱۰-۰ و cm50-10 نمونهبرداري انجام گرفت كه در مجموع ۱۲۰ نمونه خاك برداشت شد. همچنين در هر نقطه طول تاج نزديکترين درخت به ترانسکت نيز مورد بررسي قرار گرفت وپس از انتقال نمونه به آزمايشگاه بافت، وزن مخصوص ظاهري، رطوبت، مادهآلي، کربن، ازت، پتاسيم، آهک، سديم، EC، pH اندازه گيري گرديد. نتايج بدست آمده نشان ميدهدکه بين طول تاج گونه تاغ و برخي خصوصيات خاک ارتباط ويژهاي وجود دارد. بطوريکه در منطقه تاغزارهاي دست كاشت، افزايش طول تاج همبستگي مثبت با افزايش مقدار ماده آلي، كربن، رطوبت، شن و همبستگي منفي با مقدار شوري، شديم، پتاسيم، سليت دارد ولي در منطقه تاغ زارهاي طبيعي افزايش طول تاج با افزايش مقدار رس و سديم و كاهش كربنات كلسيم همبستگي مثبت دارد. همچنين بين افزايش مقدار آهك ، pH و وزن مخصوص با طول تاج گونه تاغ ارتباط معني داري يافت نشد
کلمات کليدي:حسين آباد غيناب، رويشگاه طبيعي و دست کاشت تاغ، طول تاج، خصوصيات فيزيکوشيميايي خاک، تجزيه مؤلفههاي اصلي
۱- مقدمه:
در يك تعريف بسيار كلي به هر جسم تودهاي شكل كه از مجموعه ذرات و دانههاي مجزا از هم تشكيل شده باشد خاك گفته ميشودولي براي يك متخصص خاكشناس، خاك بايد بستري مناسب جهت رشد گياه باشد. خاكها از نظر فيزيكي گياهان را حفظ ميكنند و آب و مواد غذايي گياه را ذخيره ميكنندو اپتيمم رشد گياهان به مقدار زيادي به محيط فيزيكي مناسب خاك كه آن را حاصلخيزي مينامند بستگي دارد(۷).همچنين خواص شيميايي خاكها نيز به عناصر غذايي موجود در خاك ، مقدار كم يا زيادي آن عنصر در خاك و كمبود اين عناصر براي گياه مي پردازد(۷).بطورکلي خصوصيات فيزيکي و شيميايي خاک نقش مهمي در استقرار و پراکنش و رشد گياهان ايفا مي نمايد و يکي از عوامل مهم رشو نمو گياهان را مي توان عوامل خاکي ناميد. در مناطق بياباني عوامل خاکي نقش مهمي در استقرار و پراکنش گياهان ايفا ميکندبطوريکه رشد،پراکنش و تراکم بسياري از گياهان در اين مناطق اکثراّ تحت تأثير پارامترهاي فيزيکي و شيميايي خاک مي باشد.
از جمله گياهان مقاوم در رويشگاههاي مختلف بياباني گونه تاغ ميباشد كه از زمان مبارزه با پيشروي ماسههاي روان به عنوان يكي ازراهحلهاي مبارزه با فرسايش و تثبيت شن با روش بيولوژيك همواره مدنظر محققين و دستاندركاران بوده است. که موفقيت در انجام برنامههاي تثبيت و احياء مناطق بياباني بوسيله اين گونه، منوط به دانستن روابط ميان خاك و پوشش گياهي اين گونه ميباشد(۱).
هدف از اين تحقيق بررسي وجود ارتباط بين طول تاج پوشش گونه تاغ و خصوصيات فيزيكي و شيميايي خاك و مقايسه آن در رويشگاههاي طبيعي و دست كاشت تاغ ميباشد.
۲- پيشينه تحقيق:
مطالعات متعددي در زمينه ارتباط پوشش گياهي و خصوصيات خاک و بالعکس در مناطق خشک و نيمه خشک صورت صورت گرفته است. زنگو و همكاران (۲۰۰۴م) تكامل تدريجي ويژگيهاي خاك در شنزارهاي تثبيت شده صحراي تنگو چين را بررسي كردند در اين تحقيق آنها تغيير خصوصيات فيزيكوشيميايي خاك را پس از تثبيت شنزارها مطالعه كردند نتايج آنها نشان داد كه تثبيت شن باعث بهبود بافت خاك و تغيير مكانيكي خاك اوليه و افزايش ظرفيت نگهداري آب و افزايش عمق نفوذپذيري آب در خاك و تكامل ميكروارگانيسمها از حالت ساده به حالت پيچيده ميشود و همچنين تثبيت شن و استقرار گونههاي گياهي باعث افزايش مواد غذايي خاك مثل نيتروژن ، فسفر و پتاسيم (بويژه پتاسيم) ميشود و با توسعه گياهان مواد آلي خاك نيز افزايش قابل توجهي مييابد.
يو و همكاران (۲۰۰۲) تغييرات زيستگاه و گونههاي گياهي در منطقه شاپاتو در شمال غرب چين را مطالعه كردند آنها دريافتند كه استقرار و گسترش گونههاي گياهي باعث بهبود ويژگيهاي فيزيكي خاك مثل بافت خاك و ظرفيت نگهداري آب ميشود.
برندس۳ و همكاران (۲۰۰۰م) ارتباط بين شرايط خاك و ارتفاع و قدرت حيات گياه را مورد مطالعه قرار دادند، نتايج آنها نشان داد بين قدرت حيات گونه گراس هندي و رطوبت خاك همبستگي پاييني وجوددارد و بين مقدار ماده آلي خاك و ارتفاع و قطر گونه گراس هندي رابطه معنيداري بود ولي بين ماده آلي خاك و تراكم گونه رابطه معنيداري در بيشتر مناطق ديده نشد. همچنين بين ميانگين قطرگونه و رطوبت خاك رابطه معنيداري كمي وجود داشت.
آذرنيوند و همكاران (۱۳۸۲) نقش پوشش گياهي تاغ در تثبيت اصلاح ماسهزارهاي منطقه كاشان را مورد مطالعه قرار دادند نتايج آنها نشان داد گونههاي تاغ باعث افزايش ميزان ماده آلي، نيتروژن، فسفر، پتاسيم ، رس و سيلت ميگردد.
دلخسته و همكاران (۱۳۸۲) اثرات تاغزارهاي دست كاشت و طبيعي بر روي پوشش گياهي و آب و خاك منطقه سيستان را مورد مطالعه قرار دادند نتايج آنها نشان داد كه مقدار pH و K در سه منطقه طبيعي، دست كاشت و فاقد تاغزار مساوي بوده ولي از نظر EC، N،P، Na مناطق با هم اختلاف معنيداري دارند.
فرزانه (۱۳۸۲) به بررسي برخي از خصوصيات فيزيكي، شيميايي خاك و عمق آب زيرزميني سطحي در عرصه تاغزارهاي سبزوار پرداخت نتايج وي نشان داد كه در مناطق تاغ كاري شده با افزايش عمق ميزان EC و PH افزايش مييابد و اين روند در كربن آلي حالت عكس دارد.
۳- مواد و روشها
پس از بازديد اوليه دومنطقه شامل تودههاي تاغ طبيعي، تاغ دستكاشت به مساحت تقريبي حدود ۲۰۰ هكتاربراي هر منطقه، در مجاورت يكديگر انتخاب گرديد. براي آماربرداري از مناطق مورد مطالعه، از روش ترانسكت استفاده گرديد. نحوة ترسيم آن بر روي نقشه بدين صورت بود كه در هر كدام از مناطق مذكور ۵ ترانسكت با طولهاي ۶۰ متر انتخاب گرديد كه نقطه شروع و جهت هر ترانسكت تصادفي اختيار شد و بر روي هر ترانسكت به فاصله هر ۱۰ متر يك پروفيل به عمق cm50 حفر و از دو عمق cm10-0 و cm50-10 نمونهبرداري انجام گرفت كه در مجموع ۱۲۰ نمونه خاك برداشت شد.همچنين در هر نقطه طول تاج نزديکترين درخت به ترانسکت نيز مورد بررسي قرار گرفت.پس از انتقال نمونههاي خاك به آزمايشگاه، خاكها پارامترهاي فيزيكي وشيمياييpH اندازهگيري شد.
به منظور بررسي ارتباط طول تاج گونه تاغ و خصوصيات فيزيکوشيميايي خاک در تاغزارهاي طبيعي و دست کاشت و در افقهايa (10-0سانتيمتر)وb(50-10سانتيمتر) درهرکدام بطور مجزا از روش آماري تجزيه مؤلفههاي اصلي( PCA)استفاده گرديد. همچنين براي مقايسه پارامترهاي خاك در دو رويشگاه طبيعي و دست كاشت تاغ با در نظر گرفتن طول تاج ازروش تجزيه واريانس و طرح اسپيلت پلات استفاده گرديدکه دراين طرح آزمايش، مناطق(تاغزارهاي طبيعي و دست کاشت)به عنوان تيمار اصلي و طول ناج(کلاسه يک،دو،سه)به عنوان تيمار فرعي مي باشند که تيمار اصلي دردوسطح و تيمار فرعي در سه سطح با ۳ تكرار در نظر گرفته شد.